نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

 


از جمله راههای شناسایی وجود آسیب در حدیث، ناهمسانی آن با قطعیات علمی است. حدیث، دومین منبع آموزه های دینی، که می خواهد راهگشای بشر در تمام تاریخ باشد، باید همسانی و همخوانی با قطعیات علمی (1) داشته باشد؛ چه اینکه معصومان علیهم السلام منبع علم الهی اند و به جز حق بر زبان جاری نمی سازند: «لَنْ أَقُولَ إِلَا الحَق». (2) با برخورد با چنین حدیثی که مخالف قطعیات علمی است، اگر تأویل پذیر باشد، باید تأویل شود وگرنه مردود و باطل است، هر چند از لحاظ سندی صحیح باشد. بنابراین روایاتِ خلافِ قطعیات علمی نباید از ائمه علیهم السلام باشد یا آنکه آفت زده شده و تغییر و تصرفاتی از سوی دیگران در آن انجام پذیرفته است.

نمونه ی حدیثی

1. سکونی روایتی را از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که بول دختر، قبل از آنکه غذا خور شود، نجس است، ولی بول پسر احتیاج به تطهیر ندارد و صرف آب ریختن بر آن کافی است. در این روایت، برای این حکم عللی بیان شده که جای تأمل دارد.
روایت چنین است: «لَبَنُ الجارِیَةِ وَ بَوْلُها یُغْسَلُ مِنْهُ الثَّوْبُ قَبْلَ أَنْ تَطْعَمَ لِأَنَّ لَبَنَها یَخْرُجُ مِنْ مَثانَةِ أُمِّها وَلَبَنُ الغُلامِ لایُغْسَلُ مِنْهُ الثَّوْبُ وَلا بَوْلُهُ قَبْلَ أَنْ یَطْعَمَ لِأَنَّ لَبَنَ الغُلامِ یَخْرُجُ مِنَ العَضُدَیْنِ و الْمَنْکِبَیْن؛ (3) شیری که دختر بچه می خورد و ادراری که از او خارج می شود، اگر به جامه برسد در صورتی که بچه غذا خور نشده باشد، جامه را باید آب کشید؛ زیرا شیر او از مثانه مادرش خارج می شود ولی شیری که پسر بچه می خورد و بولی که از او خارج می شود پیش از آن که غذاخور شده باشد اگر به جامه برسد، جامه را لازم نیست آب بکشند؛ زیرا شیر او از پشت شانه ها و بازوها خارج می گردد».
این روایت، مورد توجه فقهاست و بعضی نیز بر اساس آن فتوا داده اند. ولی آیت الله خویی، این روایت را مخدوش دانسته و با کنار افکندن آن سه نکته در مناقشه ی آن ذکر نموده است. نکته ی سوم، آن است که احتمال درستی و مطابقت با حقیقت در این حدیث نیست؛ زیرا قطع داریم (از نظر علمی) تفاوتی در چگونگی خروج شیر پسر و دختر نیست. طبیعت اقتضا دارد که شیر کودکان، از جایگاهی معین خارج شود و فرقی میان دختر و پسر وجود ندارد. (4)
2. سیوطی از سعد بن حریر و خطیب بغدادی از نافع در تاریخ خود آورده اند: در داستان هاروت و ماروت ستاره ی زهره زنی بدکاره بوده، نزد هاروت و ماروت آمده و در دل آن دو فرشته جای باز کرده است و... از آنها رمز رفتن به آسمان را پرسید. سپس وقتی خواست به آسمان برود تبدیل به جرم آسمانی شد. (5)
علامه طباطبایی در پی نقل این روایت، می نویسد: قریب به این معنا در برخی کتب شیعه از امام باقر علیه السلام روایت شده است. نزدیک به بیست و چند حدیث در این باره نقل شده که در آخر سندهای آنها عده ای از صحابه قرار دارند. در این خبر آمده که ستاره ی زهره زنی زنا کار بوده و مسخ شده؛ که این خود خنده آور است؛ چون زهره ستاره ای است آسمانی که در آفرینش و طلوعش پاک است و خدای متعال در آیه ی (الْجَوارِ الکُنَّسِ) (6) به وجود آن سوگند یاد کرده است. علاوه بر این، علمِ هیأت جدید ویژگیهای این ستاره را اینکه از چند عنصر تشکیل شده و حتی مساحت و کیفیت آن و سایر خصوصیاتش را کشف کرده است. (7)
3. شیخ صدوق رحمه الله در کتاب فقیه روایتی درباره ی سبب زلزله (8) و نیز درباره ی رعد و برق (9) یاد کرده است که اگر تأویل پذیر نباشد، با مسائل علمی ناهماهنگ می نماند.
4. روایات مشهور به «عددیه» که بیانگر این است که ماه رمضان کمتر از سی روز نیست. از امام صادق علیه السلام روایت می شود: «شَهْرُ رَمَضانَ ثَلاثُونَ یَوْماً لا یَنْقُصُ والله أَبَدا؛ (10) ماه رمضان سی روز است و به خدا سوگند هرگز ناقص (29 روز) نمی گردد». شیخ مفید رحمه الله در رساله ی عددیه و شیخ طوسی در تهذیبین این روایات را از حیث سند و متن به نقد کشیده اند. (11)
5. سیوطی به نقل از ابن جریر طبری از ابوبکر روایت کرده است که گفت: یهودیان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: «یا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنا ما خَلَقَ اللهُ مِنَ الخَلْقِ فِی هَذِهِ الْاَیّامِ السِّتَّةِ؟ فَقالَ: خَلَقَ اللهُ الاَرْضَ یَوْمَ الاَحَد و الْاثْنَیْن، وَخَلَقَ الجِبالَ یَوْمَ الثُّلاثاءِ، وَخَلَقَ المَدائِنَ و الْاَقواتَ و الْاَنْهارَ وَ عِمْرانَها وَخَرابَها یَوْمَ الاَرْبَعاء، وَخَلَقَ فِی أَوَّلِ ساعَةٍ الآجالَ وَفِی الثّانِیَةِ الآفَةَ وَفِی الثّالِثَةِ آدَمَ. قالوُا: صَدَقْتَ إِن تَمَّمْتَ فَعَرَفَ النَّبِیُ صلی الله علیه و آله و سلم ما یُریِدوُنَ فَغَضَبَ فَأَنْزَلَ اللهُ: (وَما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ فاصْبِرْ عَلی ما یَقُولوُن)»؛ (12) ای محمد! ای محمد! به ما خبر ده ببینیم خداوند در این ایام ششگانه چه خلق کرده است؟ فرمود: در روز یک شنبه و دوشنبه زمین را و در سه شنبه کوهها را و در چهارشنبه شهرها و ارزاق و نهرها و آبادیها و خرابیها را آفرید و آسمانها و زمین را در پنج شنبه تا سه ساعت از روز جمعه در ساعت اول اجلها و در ساعت دوم آفتها و در ساعت سوم آدم را آفرید. گفتند اگر تکمیلش کنی، درست گفتی. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دریافت منظورشان چیست، خشمگین شد و در نتیجه آیه ی (وَمَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ) (13) نازل گشت».
دیگران نیز این روایت را در کتابهای خود آورده اند. (14) علامه طباطبایی علیه السلام در نقد و رد این روایت می نویسد: (15) «از نظر ما این روایات بوی جعل می دهد؛ به چند دلیل... دوم اینکه پدید آمدن روزهای هفته که عبارت است از یک روز با شب همان روز، مولود حرکت وضعی زمین به دور خودش است که از هر یک بار که به دور خورشید است و یک طرفش پشت به خورشید. بنابراین، دیگر چه معنا دارد که قبل از آنکه خدای تعالی آسمانها و آسمانیان و زمین را خلق کرده و آن را کره ای دوّار و متحرک ساخته باشد، شنبه و یکشنبه ای وجود داشته باشد؟ نظیر این اشکال در خلق آسمانها نیز می آید که قبل از خلقت آن و خلقت آسمانها که یکی از آنها خورشید است، دوشنبه ای وجود داشته باشد. سوم اینکه در این روایات یک روز را برای خلقت کوهها قرار داده و حال آنکه خلقت کوهها تدریجی بوده و همچنین نظیر این اشکال در خلقت شهرها و نهرها و رزقها وارد است؛ چون آنها نیز به تدریج درست شده اند نه در یک روز». (16)
6. در بعضی روایات از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که عادت ماهانه در زنان، کیفر کردار زشت زنان بنی اسرائیل است. (17) در حالی که این امر لازم و مقتضای طبیعت زنان است و زنی که عادت ماهانه ندارد ناقص است. (18)
7. سکونی از امام جعفر صادق، از پدرش علیهاالسلام روایت کرده است: «أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طالبِ علیه السلام کانَ یُوَرِّثُ الخُنْثَی فَیَعُدُّ أَضْلاعَهُ فَإِنْ کانَتْ أَضْلاعُهُ ناقِصَةً مِنْ أَضْلاعِ النِّساءِ بِضِلْعٍ وَرَّثَ مِیراثَ الرَّجُلِ لِأَنَّ الرَّجُلَ تَنْقُصُ أَضْلاعُهُ - عَنْ ضِلْعِ النِّساء بِضِلْعٍ لِأَنَّ حَوّاء خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ علیه السلام القُصْوَی الیُسْرَی فَنَقَصَ مِنْ أَضْلاعِهِ ضِلْعٌ واحِد؛ (19) علی بن ابی طالب علیه السلام برای تعیین میراث خنثی، دنده های او را می شمرد. اگر دنده هایش یکی از دنده زن کمتر می بود، ارث او را به حساب مرد می پرداخت؛ زیرا دنده های مرد یک دنده از دنده های زن کمتر است، و این بدان جهت است که حواء از آخرین دنده ی سمت چپ آدم خلق شده، و از این رو یکی از دنده هایش ناقص شده است».
محقق غفاری رحمه الله در نقد این خبر می نویسد: «طریق مصنّف به سکونی ضعیف است و خبر نیز مخالف اعتبار، و مشهور در کتبِ تشریح، مساواتِ دنده های زن و مرد است، و گفته اند عدد آن بیست و چهار است، از هر جانب دوازده عدد إلّا اینکه دو دنده ی زیرین کوتاه تر است و محیط مانند دیگر دنده ها نیست از ستون فقرات تا اول پهلو است، و منعطف نیست». (20)

پی نوشت ها :

1. فقط قطعیات نه نظریات و فرضیه های اثبات نشده.
2. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «ما جاءَکُمْ عَنَّی مِنْ حَدِیثٍ مُوافِقٍ لِلْحَقِّ فَأَنا قُلْتُهُ وَ ما أَتاکُمْ عَنِّی مِنْ حَدِیثٍ لا یُوافِقُ الحَقَّ فَلَمْ أَقُلْهُ وَلَنْ أَقْولَ إِلّا الحَق». محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص 390، باب نوادر المعانی؛ همو، معانی الأخبار، ترجمه ی عبدالعلی محمدی، ج 2، ص 406؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 2، ص 188، ب 26.
3. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 1003، ح 4؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 21؛ محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج 1، ص 173.
4. ابوالقاسم خویی، التنقیح، کتاب الطهارة، ج 3، ص 83؛ محمد موسوی عاملی، مدارک الأحکام، ج 2، ص 263؛ محمدباقر صدر، بحوث فی العروة الوثقی، ج 3، ص 14.
5. عبدالله بن مسلم دینوری (ابن قتیبه)، تأویل مختلف الحدیث، ص 97.
6. تکویر 81: 16.
7. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 235.
8. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 543، باب صلاة الکسوف و الزلازل و الریاح و الظلم وَ علتِها، ح 1513: «وَ قالَ الصادقُ علیه السلام إِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالَی أَمَرَ الحُوتَ بِحَمْلِ الأرْضِ وَ کُلُّ بَلَد مِنَ البُلدانِ عَلَی فَلْسٍ مِنْ فُلُوسِهِ فَإِذا أَرادَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یُزَلْزِلَ أَرْضاً أَمَرَ الحُوتَ أَنْ یُحَرِّکَ ذَلِکَ الفَلْسَ فَیُحَرِّکُهُ وَلَوْ رُفعَ الفلْسُ لانْقَلَبَتِ الأرْضُ بِإِذْنِ اللهِ‌ عَزَّوَجَل». محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 57، ص 128، ب 32.
9. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 526، باب صلاة الاستسقاء، ح 1496: «وَسَأَلَ أَبْوبَصیرٍ أَبا عَبْدِالله علیه السلام - عَنِ الرَّعْدِای شَیْءٍ یَقُولُ قالَ إنَّهُ بِمَنْزِلَةِ الرَّجُلِ یَکُونُ فی الإِبِلِ فَیَزْجُرُهاهای های کَهَیْئَةِ ذَلِکَ قالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِداکَ فَما حالُ البَرْقِ فَقَالَ تِلْکَ مَخارِیقُ المَلائِکَةِ تَضْرِبُ السَّحابَ فَیَسُوقُهُ إلَی المَوْضَعِ الذَّی قَضَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ فِیهِ المَطَر».
10. محمد بن یعقوب کلینی،‌ الکافی، ج 4، ص 79 ح 1 و 3.
11. محمد بن محمد عکبری (شیخ مفید)، الرد علی اصحاب العدد، ص 19؛ محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج 2، ص 68، ح 20؛ همو، تهذیب الأحکام، ج 4، ص 170، ب 41: باب علامة أول شهر رمضان وَ آخره وَ دلیل دخوله.
12. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 5، ص 361.
13. ق 50: 38 و 39: (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِنْ لُغُوبٍ‌ * فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ‌)؛ ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز [شش دوران] آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختی به ما نرسید. (با این حال چگونه زنده کردن مُردگان برای ما مشکل است!) در برابر آنچه آنها می گویند شکیبا باش، و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور».
14. عبد علی بن جمعه حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 539، ح 8؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 65، ص 27، ح 10؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج 24، ص 118، ح 23478؛ ص 119، ح 23479؛ ج 26، ص 229، ح 24764؛ احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، ج 6، ص 293، ح 11010؛ علی متقی هندی، کنزالعمال، ج 6، ص 124، ح 15121؛ ص 176، ح 15251؛ واحدی نیشابوری، أسباب نزول الآیات، ص 266؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 101؛ جلال الدین سیوطی، لباب النقول، تصحیح احمد عبد الشافی، ص 183؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج 1، ص 34.
15. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 17، ص 371: «و الرِّوایاتُ لا تَخْلوُ مِنْ شَیْءٍ:... وَأَمّا ثانیاً: فَلِاَنَّ الیَوْمَ مِنَ الاُسْبوُعٍ وَهُوَ نَهارٌ مَعَ لَیلَتِهِ یَتَوَقَّفُ فِی کَیْنُونَتِهَ عَلی حَرَکَةِ‌ الاَرْضِ الوَضعیِةِ دَوْرَةً واحِدَةً قِبالَ الشّمْسِ فما مَعْنی خَلْقِ الاَرْضِ فِی یَوْمَیْنِ وَلَمْ یُخْلَقْ السَّماءُ و السَّماوِیّاتُ بَعْدُ وَلا تَمَّتِ الاَرْضُ کُرَةً مُتَحَرِکَةً؟ وَنَظِیرُ الاِشکالِ جارٍ فی خَلْقِ السَّماءِ و السَّماوِیّات وَمِنْها الشَّمْسُ وَلا یَوْمَ حَیْثُ لاشَمْسَ بَعْدُ. وَ أَمّا ثالِثاً: فَلِاَنَّهُ عُدَّ فِیها یَوْمٌ لِخَلْقِ الجِبالِ وَقَدْ جَزَمَ الفَحْصُ العِلْمِیُ بِأَنَّها تُخْلَقُ تَدْریِجاً، وَنَظِیرُ الاِشْکالِ جارٍ فِی خَلْقِ المَدائِنِ و الْاَنْهارِ و الْاَقَوات».
16. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه ی محمدباقر موسوی همدانی، ج 17، صص 563-564.
17. صلاح الدین ادلبی، منهج نقد المتن، ص 307.
18. البته روایاتی که دلالت بر عادت ماهانه نداشتن حضرت زهرا علیهاالسلام دارند قابل توجیه اند؛ چون حضرت از ابتدای بلوغ تا شهادت یا حامله بودند یا در حال شیردهی که در این دو حالت، زنان دیگر هم عادت ماهانه ندارند.
19. محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 326، باب میراث الخنثی، ح 5702.
20. محمدبن علی قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ترجمه ی علی اکبر غفاری، ج 6، ص 238. برای نمونه های بیشتر ر. ک: روایات تبیین خسوف و کسوف، بیان مساحت زمین، کیفیت آفرینش خورشید. محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج 1، ص 384؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 8، ص 233، ح 308.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول